15 خرداد، برافتادن مشروطه و برآمدن انقلاب اسلامي (5)


 





 

من حدود سه ماه و اندي در زندان بودم، وقتي آزاد شدم بيشتر علماي مهاجر از تهران رفته بودند لکن برخي از آنان در تهران بودند که با آنان ملاقات داشتيم. پس از آزاد شدن آقاي فلسفي آمدند منزل ما، آيت الله مرعشي آمدند، آقاي ميلاني تشريف آوردند، آقاي حاج آقا حسين قمي نيز آمدند و يک حواله هم مرحمت کردند. آقاي شريعتمداري نيامدند. زماني بود که از من دلخور بودند. آقاي حاج شيخ علي اصغر صالحي کرماني، تشريف آوردند. پسرشان دکتر محمدرضا صالحي کرماني که نويسنده هم بودند، در همان مسجد سبحان که آقاي حاج شيخ محمد رضا صالحي کرماني از دوستان فاضل من بودند که در دانشگاه و هم امام جماعت بود و خيلي مورد علاقه و احترام من بودند.
امام را در 12 خرداد از زندان آوردند در قيطريه. يک 24 ساعتي در آنجا آزاد بودند، بعد در محاصره قرار گرفتند. من پس از آزادي يک روز رفتم به ديدار امام که نگذاشتند، من بودم و آقاي شيخ محمد ناصري خراساني، آقاي شيخ ميرزا حسين فردوسي پيرمردي بودند که از هم دوره هاي درسي آيت الله خميني و مرحوم پدرم بودند. رفتيم، گفتيم ما آمديم براي زيارت آقاي خميني! گفتند که ممنوع است. گفتم ما دو کلمه اي مي نويسيم، شما به عرضشان برسانيد. من چند کلمه اي نوشتم:
8 شعبان المعظم 1383
حضرت آيت الله العظمي جناب آقاي خميني دامت برکاته
اينجانب شيخ محمد علي انصاري اراکي، شيخ محمد ناصر خراساني، شيخ حسين فردوسي فراهاني براي زيارت و عرض ارادت شرفياب شديم چون امکان ملاقات نبود بدينوسيله معروض و ملتمس دعا. والسلام عليکم و رحمت الله.
 

امام در پاسخ مرقوم فرمودند:
بسمه تعالي
از لطف آقايان متشکرم و ملتمس دعا هستم.
والسلام عليکم و رحمت الله و برکاته
علما و خطباي زنداني پانزده خرداد افزون بر دفتر حاج آقاي انصاري اراکي، در دفتر برخي ديگر از هم زنداني هاي خود نيز يادداشت هاي تاريخي و گرانبهايي از خود به يادگار گذاشتند که برخي از آنها در پي مي آيد و کامل آن در آينده ي نزديک به صورت يک مجموعه، با عنوان «ارمغان زندان» انتشار مي يابد.
ان شاء الله
فصلنامه 15 خرداد
بسم الله الرحمن الرحيم
مدت 36 روز است که از توقف حقير در زندان موقت شهرباني کل مي گذرد در اين مدت محضر علما و وعاظ و دانشمنداني که در زندان به سر مي برند، براي اينجانب بسيار مغتنم بود و بهره هاي فراواني از آن ذوات مقدس بودم. جناب آقاي آقاي سيد مرتضي مرتضوي ساکن شهر ري که يکي از دوستان سابق بنده است در زندان به سر مي بردند متانت و صبر و تحمل و خدماتي که ايشان در مدت توقف خود در زندان داشتند، بسيار جلب توجه نموده است. خداوند همه ما را براي انجام وظايف حتمي مذهبي و اجتماعي موفق بدارد.
تهران زندان موقت شهرباني- سيد عبدالکريم هاشمي نژاد
17 صفر 1383


بسم الله تعالي
قال الله تعالي في القران الحکيم فاينما تولوا فثم وجه الله
مردان علم در زندان و ميدان هاي جنگ تفاوتي در حالشان نيست و هميشه مشغول ذکر و تبليغ اند. الان در زندان موقت شهرباني در حضورخطيب ارجمند آقاي حاج محمد حسن بکايي و ساير خطباي اسلامي در حدود پنجاه نفر استفاده مي شود.
في التاريخ 4 صفر 1382 (1)
خسين غفاري آذر شهري


بسمه تعالي
لسان العاقل وراء و قلب المنافق وراء لسانه
حديث بالا گويا از امير مؤمنان مولاي متقيان علي عليه السلام است و يکي از آموزنده ترين سخنان پرارزش آن بزرگوار است. مي فرمايد: زبان عاقل پشت قلب اوست و قلب منافق پشت زبان او. آري زبان انسان عاقل در پشت قلب او قرار گرفته يعني هر چه مي خواهد بگويد، قبلا در درون دل خود مورد مطالعه و بررسي قرار داده و سپس به زبان خود اجازه سخن گويي مي دهد. بديهي است چنين سخني جز خير و سعادت نخواهد بود. اما آدم منافق و احمق به عکس اين حالت است يعني اول مي گويد و سپس درباره ي نتايج آن مي انديشد و بسيار مي شود که از گفته ي خود نادم و پشيمان مي گردد و جز بدبختي و ناکامي نتيجه اي نمي برد.
چند جمله ي فوق به عنوان ياد بود ايامي که با جمعي از بزرگان و دوستان در زندان موقت شهرباني تهران بوديم. در دفتر خاطرات جناب مستطاب سلاله السادات آقاي آقا سيد مرتضي مرتضوي نگاشته شد.
ناصر مکارم شيرازي- 17 صفر 1383


بسم الله الرحمن الرحيم
به عقيده ي من زندان يک مکتب تربيتي است که تعداد کلاس هاي آن بستگي به تعداد اشخاصي و دسته هايي دارد که با انسان در يک جا زنداني هستند. خوشبختانه ما ازاين مکتب بزرگ براي اولين بار استفاده کرديم و اميد داريم بتوانيم از نتايج مطالعات خود در آينده استفاده فراوان کنيم. ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائکه
زندان موقت شهرباني- ناصر مکارم شيرازي


بسم الله الرحمن الرحيم
الا بذکر الله تطمئن القلوب نام خدا و کتاب خدا براي مردان با ايمان مايه ي آرامش خاطر و اطمينان نفس است. اين چند سطر را در زندان موقت شهرباني پشت قرآن مجيد که متعلق به واعظ ارجمند و خطيب گرامي حضرت آقاي بکائي تبريزي است نوشتم اميد است روح معظم له و همچنين روان تمام دوستان زنداني و حقير ناچيز از نور قرآن بهره مند و نيرومند گردد.
محمد تقي فلسفي
42/4/5


بسم الله الرحمن الرحيم
يگانه راهي که مي توان جامعه رو منقلب کرد و راه فساد يا صلاح کشاند همانا تعليم و تربيت جوانان و اطفال از طريق فرهنگ است. اين چند سطر به عنوان يادگار به پيشگاه محترم واعظ شهير[و] توانا آقاي بکايي تقديم، اميدوارم بعد از نجات از زندان موقت شهرباني در سرتاسر آذربايجان مدارس جامعه ي تعليمات اسلامي تاسيس فرمايند.
الاحقر عباسعلي اسلامي
2 ماه صفر 1384 (2)


بسم الله الرحمن الرحيم
کن اين شئت فاکسب اَدبا

 

گرد نان پدر چه مي کردي
پدر خويش باش اگر مردي

بزرگترين نعمت و مهم ترين وديعت و عزيزترين امانت- علم و ادب است – است- قدر و قيمت انسان به قدر علم و تقوا و ادب اوست. درجات عاليه انسان در دنيا و آخرت بسته به مقدار دانش و اخلاق اوست پس کسي که طالب بزرگي دنيا و آخرت است، بايد تمام سعي و کوشش خود را مصروف در تحصيل علم کند – و تحصيل علم هيچ وقت دير نمي شود؛ يعني در هر وقت از عمر ولو 50 ساله باشد مشغول شود دير نشده است فقط تصميم مردانه مي خواهد و استمداد از خداوند متعال و اهل بيت اطهار مخصوصا حضرت سيد الشهداء جستن و به آن بزرگواران متوسل شدن.
بنابراين سيد صحيح القلب آقاي آقا سيد مرتضي مرتضوي که حيث شجاعت و اصالت و نجابت ممتاز است، بايد کاملا از نصايح فوق استفاده نموده و يک آن از تحصيل علم و کوتاهي نفرمايند و عمر خود را بيهوده صرف اين کار و آن کار نکند. خدا به ما و ايشان توفيق علم و عمل عنايت فرمايد.
الاحقر عباسعلي اسلامي
 


بسم الله الرحمن الرحيم

 

چون شد از حکم قضاي يزدان
جايگاه من مسکين زندان

عده از علما و خطبا
جمله را بود به زندان مأوا

يک نفر از رفقاي زندان
در ميان همه از پيرو جوان

مرتضي سيدک مرتضوي
نبوي فطرت و سيرت علوي

هست از زمره ي سادات شريف
خادم دين و جوانمرد و عفيف

متبحر بود و با تقوا
شهر ري دارد منزل و مأوا

در عمل مظهر استعداد است
مجلس از مقدم او آباد است

بار الها برهان از قفسش
بکن آزاد ز دست عسسش

مخلص مفلس او انصاري
ز ارادت سرود اشعاري

مدت يک ماه است که به توفيق اجباري در زندان موقت شهرباني مصاحبت جمعي از اعاظم علما و خطباي نامي ايران را دارم و هر صبح و شام از محضرشان استفاده هاي علمي و اخلاقي را برخوردار و بدون اغراق محيط زندان براي ما مانند يک مکتب بسيار بسيار آموزنده و پر استفاده است. ضمن مباحث و مذاکرات علمي آشنايي با عده اي از احرار و مردان آزادي خواه و مجاهد مايه ي بسي افتخار است. آقاي آقا سيد مرتضي مرتضوي از کساني است که در اين زندان ملاقات و با جناب ايشان آشنا شدم جواني است خدمتگزار، معتقد، مجاهد، فداکار. خداوند انشا الله او را موفق و مساعيش مورد قبول و همواره ايشان ملتمس دعا هستم.
والسلام – الاحقر شيخ محمد علي انصاري اراکي
 


بسم الله تعالي شانه
هم آهنگي با کريمه ي مبارکه رب السجن احب الي با تاسي به يوسف عليه السلام
در مقابل حوادث غير مطلوب چند روزي را که در زندان موقت شهرباني از محضر عزيزان بهره مند بوديم و علي رغم محدوديت زندان شور و نشاط داشتيم. اين چند خط در ظهر مصحف جناب ثقه الاسلام آقاي بکايي دامت افاضاته به عنوان ياد بود قلمي گرديد.
ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علي القوم الکافرين.

 

نه رنج و لذت از درون داني ني بيرون
عملي دان جستن از قصر و حصون

آن يکي در کنج زندان مست و شاد
و آن دگر در باغ ترش و بي مراد

حرره الاحقر عزالدين الحسيني عفي عنه
4 صفر الخير 1383
 


قال علي عليه السلام: عند تضائق حلق البلاء تکون الفرجه
از فرمان علوي اين بنده کمترين سيد نور الدين علوي طالقاني تجربه ها نموده ام. لذا به عنوان تذکر براي جناب آقاي بکايي قلمي گرديد.
در زندان شهرباني
42/4/5
نورالدين علوي طالقاني


بسمه تعالي
فاستقم کما امرت.
براي رسيدن به هدف و مقصد يگانه راه بعد از عنايت پروردگار رستگاري و استقامت است.
آنکه در راه طلب خسته نگردد هرگز
پاي پر آبله ي باديه پيماي من است
زندان شهرباني
حسين خندق آبادي


بسمه تعالي
در زماني که با جمعي از علما و روحانيون و وعاظ در زندان موقت شهرباني تهران به جرم دفاع از حريم قرآن بازداشت بودم اين يک جلد قرآن مجيد را برادر ارجمند آقاي[...] براي حقير اهدا کردند توفيق و پيروزي [...] را از خداوند خواهانم. اللهم افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا (علي دينک) و انصرنا علي القوم الکافرين.
محمد حسن بکايي عفي عنه
زندان موقت شهرباني – 18 صفر 1383


هو الحفيظ
هنا قبر الاحياء رب السجن احب الي مما يدعونني اليه
در مجمعي از علما و خطبا که قريب پنجاه نفر بوديم در زندان موقت شهرباني تهران محض يادگاري قلمي گرديد.
عيسي اهري
6/ 4/ 42


بلبلي بر شاخ گل در بوستان
شرح مي داد از فراق دوستان

 

گفت چيزي تلخ تر در اين جهان
از جدايي نيست پيش آگهان

از جدايي مي شود دل ها خراب
آتش هجران کند ما را کباب

شاهد اين مدعا خواهي اگر
بر حسين و آل او را کن نظر

روز عاشورا که چون شاه شهيد
گريه هاي کودکان لختي بديد

چونکه نوميد آمد از بد اختران
کرد رو آنگاه سوي دختران

دختري را ز آن ميان نزديک خواند
چونکه بانو بود بر زانو نشاند

ز آستين مهر اشکش پاک کرد
ز آتش دل رخنه در افلاک کرد

گفت کي جان جهان شيون مکن
آتش دل ز اشک غم روشن مکن

بعد من چندي بايد دير زيست
بعد از آن هر قدر بتواني گريست

بي پدر را گريه و زاري خوش است
سوگواران را عزاداري خوش است

چون محبت ديد آن خورشيد چهر
با پدر راندي سخن از روي مهر

از چه از ديدار ما سير آمدي
پرسش احوال ما دير آمدي

پس تو ما را باز گردان در وطن
وارهان ما بي کسان را از ختن

گفت من در اين مکان بي چاره ام
وز وطن وز ياوران آواره ام

گر قطا از بيم صيادان نبود
تا طلوع صبح سر گردان نبود

بر براق عشق سوي جنگ تاخت
احمد آسا قرب حق آهنگ ساخت

قرب ني بالا و پستي رفتن است
قرب حق از قيد مستي رستن است

به تاريخ 17 شهر صفر الخير سنه يک هزار و سيصد و هشتاد و سه هجري در گوشه ي زندان موقت شهرباني تهران به جهت سرور ارجمند آقاي سيد مرتضي مرتضوي ايده الله تعالي اشعار فوق نگارش يافت اميد است حقير را فراموش ننمايد.
و انا الاقل شيخ فرج الله واعظي
 


هو الاکبر
ان الدين عند الله الاسلام
جمله ي قرآني بالا در سوره ي آل عمران، آيه ي نوزدهم قرار دارد و تصريح مي کند دين بر حق و منحصر به فرد در سرتاسر جهان فقط دين اسلام است و دنبال همين قسمت است که همان آيه اضافه مي کند و ما اختلف الذين اتوا الکتاب الا من بعد ما جاء هم العلم. يعني اسلام که آمد يهود و نصاري مخالفت با آن را آغاز کردند و اين مخالفت را وقتي شروع کردند که حق بر آنها آشکار شده بو و به درستي اسلام علم پيدا کرده بودند.
آنگاه در آيه ي 85 همين سوره اضافه مي کند و من يتبع غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو في الاخره من الخاسرين يعني و هر کس که غير از دين اسلام را براي خود دين قرار دهد، هيچ وقت از وي پذيرفته و مقبول نخواهد شد و در آخرت و محشر از زيانکاران خواهد بود.
علي هذا در زمان نبوت خاتم النبيين صلي الله عليه و آله و سلم که تا روز محشر خواهد بود دين هاي سابق داراي ارزشي نيستند و فقط اسلام تصديق کرده است که قبلا دين بوده اند و بعدا هم منسوخ و هم تحريف شده اند و نمي شود اسم دين به آنها گذارد. چند سطر بالا را به عنوان ياد بود براي هم زنجير عزيز جناب آقاي سيد مرتضي مرتضوي نوشتم.
شيخ مصطفي رهنما
زندان موقت شهرباني
صفر الخير 1383 – تير 1342


بسمه تعالي
هي السبيل فمن يوم الي يوم
کانه ما تراک العين في يوم

 

لا تجز عن رويدا انها دول
دنيا تنقل ممن قوم الي قوم

مدتي است در زندان موقت شهرباني توفيق درک فيض از محضر عده اي از آقايان علماي اعلام و وعاظ محترم نصيبم گرديد و با برگزاري جلسات سخنراني صبح و عصر استفاده شاياني مي برم.
اميد است خداوند به زودي وسيله ي استخلاص عموم را فراهم و توفيق و سعادت نصيب عموم بگرداند.
مراتب فوق بنا به فرموده ي جناب آقاي سيد مرتضي مرتضوي سلمه الله جهت يادبود قلمي گرديد.
الاحقر سيد جواد الياسي
18 شهر صفر المظفر 1383
 


بسم الله الرحمن الرحيم

 

گلي گفت اگر دست گهي داشتمي
بگريختمي اگر رهي داشتمي

با بي گنهي مرا چنين مي سوزند
اي واي اگر يک گنهي داشتمي

قريب يک ماه است با عده اي از فضلا و وعاظ مرکز و ساير شهرستان ها در زندان موقت شهرباني تهران به سر مي برم و حداکثر استفاده را از محضر آنان نمودم.
من جمله جناب آقاي حاج بکايي که يکي از وعاظ و خطباي برجسته ي شهرستان تبريز بود، افتخار دوستي را دريافتم. اميدوارم ايشان هم با لطف بي پايان خود بپذيرند.
الاحقر حاج سيد احمد حسيني
42/4/12
 


بسمه تعالي
ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا وابشروا بالجنه التي کنتم توعدون.
در زندان موقت شهرباني چند شبي درک خدمت واعظ شهير و گوينده[...] جناب آقاي بکايي نمودم.
براي اينکه بنده را فراموش نفرمايند آيه ي کريمه براي ياد بود ذکر شد.
حسين اشرف کاشاني

 


بسم الله الرحمن الرحيم

اي خداوندي که حي ذوالمني
خلق کردي از مني همچون مني

بس ز لطف وجود و فضل و مرحمت
داديم عقل و کمال و معرفت

مدت چندي است رزقم داده اي
ذره منت به من ننهاده اي

من نکردم در عوض غير از گناه
رو سياهم روسياهم رو سياه

باز هم نوميــــد از اين در نيستم
روسياهم ليک کافر نيستم

خود تو گفتي اي خداوند کريم
لطف من عامست و فيض من عميم

با الهي، جرم و عصيانم ببخش
گر بدم بر فضل خوبانم ببخش

بار الهي حفظ کن اسلام را
بر مدار از روي ما اين نام را

دوستان را طعمه ي دشمن مکن
دشمنان را از بلا ايمن مکن

کن تفضل بر تمام خاکيان
خاصه بر ايراني و ايرانيان

ديده ما شد سفيد از اين اميد
چند بايد طعنه دشمن شنيد

گويم به مهدي تا برآرد ذوالفقار
شرع احمد را نمايد آشکار

سيد مداح با کوه گناه
رو به درگاه تو آوردي اي اله

گويد از در خويشم رد مکن
من اگر بد کرده ام تو بد مکن

در زندان موقت شهرباني به رسم يادبود اين بيت را جهت جناب آقاي سيد مرتضي مرتضوي نوشتم تا آنکه ايشان هم مرا فراموش نکند.
اشرف کاشاني- 17 صفر 83
 


بسمه تعالي

 

جمله ي ذرات در عالم نهان
با تو مي گويند روزان و شبان

ما سميعيم و بصير و باهُشيم
با شما نامحرمان ما خامشيم

يکي از ارکان فضيلت آدمي در اجتماع حير انديشي و وادار نمودن به نيکي و جلوگيري از کژي و کارهاي نارواست که در تعاليم اسلامي به امر به معروف و نهي از منکر تعبير شده و چون اجراي اين امر مهم مستلزم شناسايي موضوع و رعايت شرايط مربوطه است البته هر کس را نمي رسد که به اين عنوان متظاهر شود چه بسا به سبب عدم شناسايي موارد و احراز شرايط نتيجه ي معکوس گردد، ولي آنچه وظيفه عمومي است اين است که اگر منکري مشاهده کردند و نتوانستند عملا يا لسانا نهي کنند قلبا احساس کراهت نموده و در جمع بدکاران شرکت نکنند. پسر عم محترم آقاي مرتضوي از سادات غيور و حساس و خير انديش و اهل خدمت به نوع است که سعادت آشنايي و دوستي ايشان نصيب شد. اميد دارم با کمال حسن نيت و بصيرت وظيفه ي مقدس خود را تعقيب و اين بنده را از دعاي خير فراموش نفرمايند.
والسلام علينا و علي عبادالله الصالحين
العبد الاثم، محمد تقي الحسيني الواحدي
42/4/18
 


بسمه تعالي
اذ اظلم عليکم الفتن کقطع الليل المظلم فعليکم بالقرآن...
حسب الامر صديق حقيقي حضرت آقاي بکايي تبريزي با تيمن به حديث شريف نبوي به تقديم اين يادبود مبادرت باشد که در مواقع تلاوت کلام محيد اين داعي منظور نظر باشم.
و انا الاحقر الحاج سيد محمد تقي واحدي
في دد صف غشفج


بسمه تعالي
في الخصال، قال محمد بن علي الجواد عليه السلام اني لارجوا النجاه لهذه الامه لمن عرف حقنا الا لهذه الثلاثه: صاحب السلطان الجائز و صاحب الهوي و الفاسق المعلن
بر حسب تقاضاي دانشمند محترم آقاي بکايي دام مجده در زندان موقت شهرباني در تاريخ چهارم صفر 83 قلمي گرديد.
الاحقر علينقي الموسوي الطهراني


بسم الله الرحمن الرحيم
فيه تبيان کل شي
تنها کتابي که جامع علوم و حقايق است و بيان تمام حقايق علمي و ديني شده است، همانا قرآن است.
اعتماد واعظ

 


مصطفي را وعده داد الطاف حق
که بميري تو نميري اين سبق

من کتاب و معجزت را حافظم
بيش و کم کن را از او من رافظم (3)

در زندان به عنوان يادگاري نوشته شد.
مصطفي طباطبايي قمي
4 صفر 83
 


قال اميرالمؤمنين عليه السلام: کن في الفتنه کابن اللبون لاظهر فير کب و لا ضرع فيحلب در فتنه و انقلاب ( که تاريک و ظلماني است و معلوم نيست حق باشد) چون بچه شتر دوساله باش که پشت(محکمي) ندارد که سوار شوند و نه شيري دارد که بدوشند يعني هيچ قسم از وجود تو استفاده سوء نشود بر خلاف نهضت هاي مقدس که از جان و مال نبايد دريغ و مضايقه نمود در مدت زنداني اين جانب سيد نورالدين علوي طالقاني در زندان موقت شهرباني از تاريخ 42/4/19 تا 42/4/22 با عده اي از اهل علم و مبلغين از جمله آقاي آقا سيد مرتضي مرتضوي مصاحبت داشتم. آنچه از اخلاق ايشان دستگير شده حرارت ديني ايشان است که امام فرمود لکل کبد حراء اجرا براي هر جگر با حرارتي اجر و مزدي است، اميد آن حرارت مذهبي ايشان توام با اجر و ثواب دنيا و آخرت گردد.
نورالدين علوي طالقاني
42/4/22


پي‌نوشت‌ها:
 

1. مرحوم آيت الله شهيد غفاري به اشتباه تاريخ 1383 را 1382 ثبت کرده اند.
2. مرحوم عباسعلي اسلامي تاريخ 1383 رااشتباها 1384 درج کرده است.
3. در اصل: رافظم
 

 

منبع: فصلنامه تخصصی 15 خرداد ش 3